شرمنده ایم آقا که این هفته هم نیامدیم وتو هنوز منتظر ما هست
روزی خوا هد آمد که سر ها مان را بلند کرده وبگوییم ما دیگر یتیم نیستیم
یک روز جار میزنم امروز دیگر کسی نمیتواند به امت ما چپ نگاه کند چون ما دیگر پدر داریم
ای مهربان از دلم برایت بخوانم که از روسیاهی نمیدانم
چه کنم اینقدر دلگیرم که سر به زیر می اندازم و گریه میکنم.
آخر این زمان زمان تلخی است چون میبینم عده ای در
خیابان ها دنبال دیگران هستند وچشم های کثیفشان انگار از شما هیچ شرمی ندارد.
خسته ام دیگر بیا ارباب من.
|